من این مطلب را به شرطی می نویسم که خبرهای منتشر شده از دیدار مشورتی وزیر آموزش و پرورش با اعضای فرهنگستان زبان فارسی در خصوص تدریس زبان های محلی در مدارس آن استان ها،درست باشد و اگر این اظهارات دروغ باشد من یک معذرت خواهی به کسانی که در این نوشته نام برده خواهد شد،بدهکار خواهم بود و الا اصل مطلب به جای خود باقی است! اظهارات اعضا:
محمد علی موحد(متولد 1302-تبریز)گفته باید از آموزش زبان های محلی خودداری کرد و گفته اگر آموزش و پرورش به این کار اقدام کند«کار ما زار است»!!
سلیم نیساری(متولد 1299-تبریز)تحصیل به زبان اقوام را «بسیار خطرناک»توصیف کرده است.
فتح الله مجتبایی(متولد1306-تهران)آموزش به زبان مادری را «امری وارداتی» خوانده و گفته:شک ندارد که این موضوع از خارج به ایران امده است.وی انگلیس و کشورهای شمالی را متهم کرده که می خواهند این مسله را به ایران وارد کنند.
غلامعلی حداد عادل رییس فرهنگستان هم طبق معمول آن را سیاسی و جناحی خوانده و غیر مستقیم گفته است که دولت روحانی قصد دارد از این سرمایه ملی برای پیروزی های موقت و بی حاصل جناحی خرج کند!
به نظر این حقیر به چند دلیل مشورت با این اعضا کار درستی نیست:
الف:با تمام احترامی که به عنوان یک معلم و دوستدار زبان فارسی به افراد فوق الذکر قایلم،معتقدم این افراد به دلیل کهولت سن(نیساری93 ساله-موحد 90ساله-مجتبایی86ساله)اساسا در بین مردم زندگی نمی کنند و ضرورت های موجود جامعه را درنمی یابند.آنان یا با ناتوانی های دوران پیری مشغولند یا در کتابخانه شخصی خود و یا در فرهنگستان.همه آن ها از واقعیت های جاری در کشور خود از جمله استانهایی که به زبان محلی سخن می گویند،غافلند و احتمالا قانون اساسی کشور خود را که اتفاقا به زبان فارسی نوشته شده را هم نخوانده اند.
ب:تدریس به زبان محلی در واقع به جامعه شناسی زبان مربوط است نه به خود زبان.لذا مراجعه به زبان شناس در این مورد کار نابجایی است.البته ناگفته نماند که هیچکدام از افراد فوق الذکر به معنای علمی زبان شناس نیستند بلکه ادیب زبان فارسی هستند و این شبیه آن است که شکایت از یک قاضی را به همان محکمه ای واگذار کنی که قاضی مذکور قضاوت آن پرونده را به عهده خواهد داشت!
ج)داریوش آشوری معتقد است:«بسیاری از آن ها آموزش ناسیونالیزم و احساسات ملی را در دوره رضا شاهی دیده ان و از همین روست که این جور واکنش می دهند»
ضمن بیان این نکته که دو تن از افراد مذکور،همشهری های بنده، متولد شهری هستند که زبان مادریش زبان رسمی کشور نیست،بیان چند نکته را نیزالزامی می دانم:
1- دلیل ترس حکومت ها (میراث شومی که از دوران پهلوی به جا مانده است )و نخبگان جامعه از تدریس به زبان محلی اما و اگرها و سوالات زیادی به همراه دارد.آیا اینان از استواری زبان فارسی نگرانند که در کنار اهمیت یافتن زبان های محلی کم بیاورد و دچار تزلزل شود؟اگر چنین است باعرض معذرت باید به تمام سوابق تحصیلی و مطالعاتی این افراد به دیده شک و تردید نگاه کرد که بعد از 90 سال عمر و عضویت در فرهنگستان زبان فارسی از ریشه های تنومند این زبان آگاهی ندارند و تمام خطابه هایی که در فرهنگستان و همایش ها و دانشگاه ها در خصوص جایگاه و عظمت زبان فارسی ایراد کرده اند،زیر سوال می رود.
2-زبان چیزی نیست که به ضرب باتوم آن را حفظ کرد.زبان باید به کمک توانایی های ذاتی خود،خود را سر پا نگه دارد.زبانی که نتواند این کار رابکند همان بهتر که نباشد.
3-احترام به قانون اساسی کشور،احترام به حق حیات اقوام،احترام به آزادی های مدنی،احترام به حق آموختن،جلوگیری از اوج گرفتن پانیسم های گوناگون در کشور و فرصت ندادن به افراد مغرض و سودجو که دنبال اهداف تجزیه طلبانه هستند،تدریس به زبان های محلی را به یک ضرورت جامعه شناختی و مدنی تبدیل کرده است.این را باید یک فرصت در جهت همدلی همه ایرانیان (که سال ها در جهت تحکیم زبان فارسی تلاش کرده و می کنند و خواهند کرد)دانست نه یک تهدید.
http://tabrizebidar.ir/note/37088